هدیه زهراهدیه زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

عزیز دل مامان وبابا

150 روزگی هدیه و شیطنت ها

1392/2/11 12:41
نویسنده : مامان
281 بازدید
اشتراک گذاری

1

هدیه زهرایی5ماهگیش تموم شد و وارد 6ماهگی شده.خوشکلکم هم خیلی کنجکاو شده و هم خیلی شیطون بلا.

وخیلی هم چیزای جدیدی یاد گرفته.

عزیزم اسباب بازی هاشو خیلی دوست داره و ساعتی باهاش بازی میکنه همینطور در روز ساعتی رو به تماشای

تلوزیون میشینه و سخت به تغییر رنگش و صداهای تلوزیون دقت میکنه.شیطون بلا حتی موقعی که در گیر بازی

باشه اگه من شروع به نماز خوندن بکنم . بازی رو رها میکنه و خیلی آروم به نماز خوندنم زل میزنه. دیگه دوست

نداره برا مدت طولانی رو زمین بخوابه یا غر میزنه که منو بغل کنید ویا خودش شروع میکنه به غلت زدن گاهی اوقات

کل هال رو با غلت زدن طی میکنه. گاهی اوقات حتی اجازه نمیده بوشکشو عوض کنم وبلافاصله دمر میشه.بعضی

وقتا هم با خودم میبرمش توی آشبز خونه اونم سخت به کارای من زل میزنه و هیچی هم نمیگه.

 گل خوشکلم به محض اینکه سوار ماشین میشه خوابش میبره وبه محض ترمز زدن  هم بیدار میشه.

 صدای خودشو خیلی دوست داره و ساعتی ازروز رو به غن وغون کردن میبردازه.

رابطش با عمو و زن عموش خیلی خوب شده و به محض دیدنشون کرو کر میزنه زیر خنده. (اولین خنده ی صدا

دارشو با دیدن عمو شابور انجام داد)اوناهم هدیه زهرا رو خیلی دوست دارن.

شبا از ساعت 9 شب میخوابه تا 7صبح و باباشو با یه خنده ی ناز برا رفتن به مدرسه بدر قه میکنه. توی روز هم

 2ساعت صبح و3 ساعت هم عصر میخوابه . ووقتی هم بیدار میشه اگه قصد ادامه ی خواب داشته باشه گریه

میکنه یا شیر میخاد یا بستونکشو. اما اگه قصد ادامه ی خواب نداشته باشه آروم با خودش بازی میکنه و هیچی هم

نمیگه.

گلابتون هنوز هم نمیدونه باید چقد بخوره و وقتی شروع میکنه به شیر خوردن تااز دهنش نگیری رها نمیکنه. اگر هم

بذاری همین جور میخوره تا وقتی که همه ی شیرای اضافی رو بیاره بالا.از مقدار بالا آوردنش خیلی کم شده ولی دقیقا

میذاره موقعی که من میخام برم بیرون و لباسام که بوشیدم و آماده شدم هر چی محتویات معدش هست خالی میکنه

روم....... قربونش برم م م م م

 

عزیزم تازگی ها خیلی به خوراکی ها توجه میکنه وقتی مشغول خوردن ناهار یا هر نو ماده ی غذایی دیگه باشیم به

دقت نگاه میکنه و گاهی اوقات هم یهویی برا خوراکی ها هول میزنه.خیار و هویج بطور ارادی با دستاش میگیره و به

سمت دهنش میبره به دندوناش میکشه.

هنوز هم آب دهنش میاد و یه روز شمردم از صبح تا شب 10تا بیش بند خیس کرد و عوض کرد.

خدا رو شکر دیگه بستو نکشو دوست نداره  و وقتی بیداره اونو نمیخوره فقط موقعی که گیج خواب میشه اونو میمکه

تا خوابش ببره.  

حموم رفتن خیلی دوست داره ووقتی دارم حمومش میدم هیچی نمیگه و میذاره خوب همه جاشو بشورم.  

6

7   8     

عزیز دلم این روزا رشد و برورش روحش هم شروع شده اینم این جوری نشون میده که تو خواب یواش یواش شروع

میکنه به گریه کردن و وقتی که بغلش میکنم با صدای بلند و چشم بسته واشک ریزان ادامه می ده و وقتی هم که

با باجونش صداش میزنه شروع میکنه به خندیدن و کر وکر کردن  و انگار نه انگار که تا یه ثانیه بیش داشته گریه

میکرده و رو خودش هم نمیاره که چه کار کرده.

دختر مامان با تمام وجودم دوستت دارم و بهت عشق میورزم و همه ی دنیای من شدی از خدای مهربونم میخام که

این گلمو برام سالم نگه داره و همیشه خوشی و خنده روبودنشو ببینم. و واقعا نمیدونم چطور خدارو به خاطر این

نعمتش شکر کنم.              

4

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)