اتاق جیگر طلا آماده شد
دیگر هیچگاه چنین روزی را با فرزندتان نخواهی داشت.......
فردا کمی بیرتر از امروز شان خواهند بود... امروز یک هدیه است.....
نفس بکشید وتوجه کنید.....اورا ببویید ونوازش کنید.......
به چهره زیبا وباهای کوچکش بنگرید وتوجه کنید....
از دلربایی کودکانه اش لذت ببرید.....
وبعد ناخودآگاه به زبان بیاورید(فتبارک الله واحسن الخالقین)
اول این عکسو ببینیم!!!این گل تازگی ها دوست داره خودش غذا بخوره....
عزیز دلم الان1سال و2ماهه است. الان دیگه حسابی همه جا دور میزنه به محض اینکه میگم
بریم کفش وکلاهشو میاره که ببوشه وبه سمت در ورودی راه می افته.
خیلی از حرفا وصحبتای مامان میفهمه وبا ا ا ا تایید میکنه ولی هنوز که هنوزه بیش از دد و
ممه چیز دیگه ای نمیگه 2روزی هم هست که نه یاد گرفته تازگی ها یه کم هم لج باز شده
اگه چسبید به مامان جداشدن ازش کار فیله....نه نه نه ومحکم بهت میچسبه.
این عکس عسل دختر دوست بابایی هست هر وقت به هم میرسی حسابی برا هم کلاس
میایین تو چون بزرگتری هردفعه کلی حرکات جدید از عسل جلوتری وحسابی خودتو نشون
میدی.
چون هوا سرده زیاد نمیتونیم توحیاط بریم ولی هر وقت هم که بریم هدیه خانم باید همه چی
رو لمس کنه یه برتقال هم بخوره وحسابی خودش خیس وکثیف کنه وآخر سر هم به زور
وگریه کنان بیاییم داخل.
از اول مهر تا الان که بهمن ماه هست قصد داشتم اتاق گلم را آماده کنم ولی این گل محکم
دست و بای مامانی روبسته ومن به زور به کارای خونه میرسم وبعدش هم مدرسه......
وروزها هم که بشت سر هم میگذره.از آذر ماه تونستم تقریبا روزی نیم ساعت وقت بذارم برا
اتاقت تا الان که آماده شده.طرحاشو دوست داری و بهش واکنش نشون میدی وفعلا ماهی
وبه گفته ی خودت(هخی ها)را میشناسی و از توی عکسای اتاقت نشون میدی.