هدیه زهراهدیه زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

عزیز دل مامان وبابا

بالاخره چی شد!!!.......

1392/8/1 21:40
نویسنده : مامان
210 بازدید
اشتراک گذاری

                                                  2

بله از آغاز مهر و شروع به کار مامان و بایان مرخصی سوال همه این بود که هدیه زهرای یکه

شناس میخاد بیش کی بمونه و مامانش میخاد با هاش چه کنه!!!

اولین تصمیم مامان وبابا این بود که با یک برستار کودک صحبت کردیم و قرار شد بیاد توی

مدرسه واونجا یک کلاس تمیز ومرتب کنیم تا هدیه زهرا اونجا نزدیک مامان باشه واذیت نشه.

.............ولی نشد که نشد..... .....هدیه زهرا یک ثانیه هم بیش برستار نموند

تصمیم دوم اینکه هدیه رو ببریم مهد کودک شاید اونجا با بچه ها مشغول بازی بشه

و وبمونه و گریه نکنه

...............ولی نشد که نشد..............هدیه زهرا دستمونو خونده بود مگه از مامان کنده

میشد!!

تصمیم سوم اینکه عمه مدینه بیاد خونه بیش هدیه زهرا........اونم چچه هدیه زهرایی!!!هدیه ای

که فهمیده اگه مامان از کنارش تکون بخوره یعنی که میخاد یه نصف روز بیشش نباشه بس جیغ

جیغ و اجازه نده تکون بخوره .

این راه هم....................نشد که نشد...........

هدیه زهرا کمترین کاری که از دستش بر میومد اینکه حداقل اگه مامان نبود سفت بچسبه به

بابایی تا اون دیگه از دستش در نره. حتی موقعی که هر دومون هم بیشش بودیم و هدیه مشغول

بازی بود یه آن به خودش میومد ونگران وگریه اهه اهه که نکنه برید.

دیگه بابایی هم کاملا مطمین شده بود که دخترش به غیر از بیش مامان وباباش بیش هیچ کس

دیگه ای نمیمونه.

مامان رونگو که این مدت چه زجری کشید...دایم همراه گریه های هدیه زهرا گریه میکرد به تنها

چیزی هم که فکر میکرد مرخصی بدون حقوق بود که اونم دلش نمیخاست سابقه اش رو از دست

بده.

بالاخره بابایی فداکاری کرد وتصمیم گرفت ازمقطع راهنمایی وسمت دبیری بیاد مقطع ابتدایی وسمت

آموزگاری .تااز این طریق توی شیفت مخالف مامان قرار بگیره وبتونیم به صورت شیفت شیفت

بیش هدیه زهرا باشیم.از اون به بعد دیگه هدیه زهرا اذیت نشد ولی مامان وبابا حسابی خسته

میشدن انگار که دو شیفت کار میکنن مخصوصا بابایی که اومده تومقطع ابتدایی واستثنایی وبایه

ششم وجایی که هیچ تجربه ای نداشت......واقعا دستسش درد نکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)