داستان بستانک خوری
عزیزم مامان دو ست نداشت تو بستانک بخوری ولی از آنجایی که هر چه قدر میمکیدی حس مکیدنت ارضا نمیشد
مجبوربودی زیاد شیریخوری وبعدش هم شیر های اضافی رو بالا بیاری مامان هم مجبور شد بستانک بهت بده تا
اونقدبمکی تا خوب حس مکیدنت ارضا بشه. عزیز دل من گاهی اوقات 1ساعت تمام بستانک میمکید تا اینکه
خوابش میبرد هر وقت هم که از دهنش می افتاد گریه میکرد که یه نفر بیاد بستانک من بهم بدههههههه ..........
ولی هر چه قدر بزرگتر شدی کمتر مکیدی......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی